پشت چهره ها

گفت و گو با مردم کوچه و خیابان

پشت چهره ها

گفت و گو با مردم کوچه و خیابان

شغل فرش فروشی دهن پرکنه


گره فرش باز شدنی است


در فرش‌فروشی را که باز می‌کنم انتظار دارم با فروشنده مسنی روبرو شوم. ولی برعکس، دو مرد جوان را می‌بینم که به کمک هم در حال باز کردن فرش برای مشتری هستند. با این فکر که از کارکنان فرش‌فروشی‌اند می‌پرسم صاحب مغازه نیست؟ مرد جوانی که نزدیک‌تر به در ایستاده است می‌گوید: “چرا، خودم هستم. چه فرمایشی دارید؟” در کمال تعجب موضوع کارم را توضیح می‌دهم. از من می‌خواهد که بنشینم و صبر کنم تا آنها فرش‌ها را به مشتری نشان دهند.

***

روی یک مبل چرمی که به سبک مبل‌های قدیمی ساخته شده یا واقعاً قدیمی است می‌نشینم. در حالی‌که گوشم به گفت و گوی آنهاست فضای داخل فرش‌فروشی را از نظر می‌گذرانم. همه‌چیز حاکی از خوش‌سلیقگی، نظم و نظافت است. فرش‌ها بسته به فضای موجود مغازه، بعضی از طول و بعضی از عرض تا شده و بسیار مرتب روی هم چیده شده‌اند.

کارش که با مشتری تمام می‌شود می‌آید پشت میز می‌نشیند و می‌پرسد: “ببخشید من درست متوجه نشدم مقصودتان چیست و با من چه کار دارید؟”

شما صاحب فرش‌فروشی هستید؟

من شریکم اینجا.

شراکت نصف نصف؟

بله.

چند سالتان است؟

35 سال.

چند سال است اینجا شریک هستید؟

11 سال.

قبل از آن چه کار می‌کردید؟

تو کار ساختمان بودم. توی بازار هم بودم.

چه شغلی داشتید؟

تجارت.

در کار ساختمان چه کار می‌کردید؟

تو ساخت و ساز ساختمان بودم.

چطور دو کار متفاوت را با هم انجام می‌دادید؟

(به جای جواب فقط سرش را تکان می‌دهد).

اول کدام کار را شروع کرده بودید؟

اول تو بازار بودم. در کنار کار بازار و تجارت، کار ساختمانی هم می‌کردیم. چون پدرم از قدیم این کار را می‌کرد. من به عنوان شغل دوم کنار کار بازار، کار ساختمانی هم می‌کردم.

چطور آنها را کنار گذاشتید؟

کار ساختمانی سرمایه زیاد می‌خواهد و به عنوان کار اصلی اگر بخواهید انتخاب کنید باید این‌قدر سرمایه داشته باشید که اگر ساختمانی را ساختید احتیاج به فروش آن برای کار بعدی نداشته باشید. چون اگر بخواهید بایستید که اون ساختمانی را که ساخته‌اید بفروشید ممکن است هشت ماه یا یک سال طول بکشد و توی این یک سال شما مجبورید بیکار باشید.

چند سال کار ساختمانی می‌کردید؟

تقریباً سه سال.

پدرتان سرمایه لازم را برای ادامه کار نداشتند؟

خیر.

کار بازار را چند سال ادامه دادید؟

کار بازار را به عنوان کار شخصی خودم خیلی ادامه ندادم. اون تجارتی که ما می‌خواستیم بکنیم و قبلاً می‌کردیم الان امکان‌پذیر نیست.

چرا؟

خیلی داستان دارد. دلایل خیلی خیلی زیادی دارد (خنده‌اش می‌گیرد. شاید از تعجبی که در چهره من می‌بیند. زیرا به نظرم جوان‌تر از آن می‌رسد که این‌چنین مسایل را زیر ذره‌بین بگذارد) دلایلش در بحث کار شما نمی‌گنجد. مسایل خیلی اساسی و بنیادی است.

مهمترینش را بگویید.

بزرگترینش این است که اعتماد توی بازار وجود ندارد. به اون شیوه‌ای که پدران ما کار کردند اگر ما بخواهیم کار کنیم بلافاصله کلاهمون را برده‌‌اند. قدیم توی بازار رو حرف کار انجام می‌شد. امروز دیگه به چک و اسنادش هم نمی‌شه اعتماد کرد وای به حرفش.

چند سال بازار کار کردید؟

بازار هم حدود چهار سال. همون مدتی که تو کار ساختمون بودم بازار هم بودم.

بازار چه کار می‌کردید؟

شغل اصلی‌مون تجارت آهن بود، یعنی شغل پدریم. من هم تو همون شغل یه فعالیت کمی انجام دادم. بعد هم گذاشتمش کنار.

در بازار چقدر درآمد داشتید؟

به آن شیوه‌ای که ما می‌خواهیم کار کنیم درآمدی وجود ندارد.

منظورتان چه شیوه‌ای است؟

شیوه درست. توی بازار امروز یا باید از زد و بند پول درآورد یا این‌که گرگ باشی خلاصه.

چقدر درس خوانده‌اید؟

من دیپلم دارم. رشته اقتصاد.

ادامه ندادید؟

زمانی که من دیپلم گرفتم دانشگاه آزاد معافیت تحصیلی نمی‌داد. اون سال‌های اول دانشگاه آزاد این‌جوری بود. من هم چون کنکور قبول نشدم دیگه وارد بازار کار شدم.

بعد از سربازی در کنکور شرکت نکردید؟

من سربازی نرفتم. معاف شدم. اما معافیتم یک سال و نیم بعد از دیپلم بود. اون موقع دیگه کارو شروع کرده بودم.

کار بازار را؟

بله.

به کار بازار علاقه داشتید؟

اگر می‌شد کار کنی، بله.

چطور شد فرش فروش شدید؟  

کسی که الان با ایشون شریک هستم دوست چندین ساله پدرم هستند و چون فعالیتشون تو کار فرش خیلی گسترده بود به کسی احتیاج داشتند که بتواند این مغازه را اداره کند. به همین خاطر به پدرم پیشنهاد کردند که اینجا را شریک بشویم که چراغ مغازه روشن بماند و بتواند به فعالیت اقتصادیش ادامه بدهد. اصولا در مملکت ما شما برای انتخاب شغلت خیلی تصمیم‌گیرنده نیستی. باید ببینی چی پیش می‌آد و چه چیزی جلوی پای آدم گذاشته می‌شه. البته من از شغلی که دارم خیلی راضیم و خیلی علاقمندم به شغلم و به نسبت زمانی که شروع کردم این‌طوری که همه می‌گن موفق بودم. ولی اصولا خیلی از روی قصد و اراده نمی‌تونی شغلت را انتخاب کنی.

دوست پدرتان هم به مغازه می‌آید؟

بله با هم هستیم.

زمانی‌که شروع به این کار کردید از فرش اطلاعاتی داشتید؟

زمانی‌که شروع کردم خیر، در حین کار یاد گرفتم.

بلافاصله بعد از پیشنهاد دوست پدرتان قبول کردید؟

بله.

هیچ شغل دیگری در ذهنتان نبود؟

(چند ثانیه‌ای با خودش فکر می‌کند) ذهنیت که اصولا توی بچگی به خیلی چیزا فکر می‌کردم ولی همیشه در فکر کارهای آزاد و تجارت بودم.

اهل کجا هستید؟

تهران.

چند خواهر و برادر دارید؟

یک برادر، فقط. من بزرگترم.

برادرتان چه کار می‌کند؟

(به همکارش که در گوشه‌ای به فرش‌های چیده‌شده کنار دیوار تکیه داده و ساکت به مصاحبه گوش می‌دهد اشاره می‌کند) برادرم؟ همین‌جا هستند! (هر دو به شدت می‌خندند. من هم.)

پس چرا اصلاً شبیه هم نیستید؟! نه صورتتان شبیه است نه قد و هیکل­تان! حالا حتما برادرید؟

توی شناسنامه‌هایمان که این‌طور نوشته!

برادرتان هم شریک شماست؟

خیر. ایشون فعلاً به عنوان تصمیم‌گیری برای شغل آینده به من کمک می‌کند.

چند سالشان است؟

سی سال.

چقدر درس خوانده‌اند؟

ایشون لیسانس هستند. لیسانس ادبیات زبان انگلیسی.

از شما حقوق می‌گیرند؟

خیر.

پس برای شما مجانی کار می‌کنند؟

برادر کوچکتر پیشدستی می‌کند و در حالی‌که می‌خندد و سرش را تکان می‌دهد می‌گوید: “متاسفانه حقوق ندارم!”

چند وقت است که برادرتان با شماست؟

یک سال و نیم.

نظر پدر و مادرتان در این مورد چیست؟

برادرم خودش باید تصمیم بگیرد. راجع‌به زندگی ایشون پدر و مادرمان نمی‌توانند نظر بدهند.

پدرتان چند سال دارد؟

65 سال.

ازدواج کرده‌اید؟ بچه دارید؟

شش سال پیش ازدواج کردم. یه دونه پسر دارم، یک سال و نیمه.

منزل دارید؟

منزل شخصی دارم.

چقدر درآمد دارید؟

اصلاً مشخص نیست. نمی‌شه گفت درآمد چقدره. یک سال که بازار خوبه شما ممکنه یک‌میلیون تومن در ماه درآمد داشته باشید. در حال حاضر به اندازه خرج مغازه هم فروش نداریم.

مغازه مال شماست؟

سرقفلی‌اش، ملکش نه.

اجاره هم می‌دهید؟

ماهی 20 هزار تومن.

مغازه چه هزینه‌هایی دارد؟

سالی چهارمیلیون تومن مالیات. ماهی 60 و خرده‌ای هزار تومن بیمه خودم و کارمندان.

چند کارمند دارید؟

یه دونه. برای خودم و کارمندم ماهی 60‌ هزار تومن بیمه تامین اجتماعی می‌دم.

کارگر هم دارید؟

کارگری که اینجا کار بکند خیر. ولی کارگری که رفو بکند یا کار دارکشی و رنگرزی، بله. فرش‌هایی که شما می‌بینید اینجا همه‌ش از زمانی که خریداری می‌شود تا زمانی که قابل ارایه بشود خیلی هزینه دربردارد.

بافنده قالی دارید؟

بافنده قالی به عنوان اینکه برای ما قالی ببافد نداریم.

قالی را سفارش می‌دهید؟

بندرت.

انتخاب قالی‌ها با کیست؟

یا با خود من یا شریکم. هرکدوم می‌تونه باشه.

از کجا می‌خرید؟

از تبریز، اصفهان، قم. یا خودمون می‌ریم یا طرف داریم که سفارش می‌کنیم می‌خرند و می‌فرستند.

درآمدتان حدوداً در ماه چقدر می‌شود؟

ماهی 250 هزار تومن. اونی که می‌رسه خرج می‌کنیم برای خونه زندگی‌مون.

درآمدتان بالا پایین ندارد؟

پایین هم داره بالا هم داره.

از زمان شروع کارتان تا حالا چطوری بوده است؟

نمی‌تونم جواب بدم. برای این‌که اصولا همه کارها مقطعی‌ایه تو مملکت ما. نه می‌شه گفت هر سال بدتر شده نه می‌شه گفت هر سال بهتر شده. بنا به شرایط زمانه یک سال‌هایی بهتر بوده یک سال‌هایی بدتر.

خانه‌تان را کی خریدید؟

درست قبل از ازدواج.

با درآمد فرش فروشی؟

اونو پدرم برام خرید.

چه نوع مشتری‌هایی دارید؟

چون ما تو کار فرش اعلا هستیم اکثر مشتری‌هامون از نظر اقتصادی خوبن. اکثراً هم مصرف‌کننده هستند. حالا یا در ایران یا خارج. ولی اصولاً بیشتر برای خارج خرید می‌کنند.

میزان خرید فرش برای مسافر تغییر کرده است؟

هر مسافری در سال یک تخته شش متری فرش می‌تواند ببرد. قبلاً دو تخته تا دوازده متر بود. یه مدتی فقط یک تخته سه متری قالیچه می‌تونستند ببرند. باز یه مدتی به طور کل ممنوع شد. یه مدتی اگر می‌خواستند ببرند ارز قبل از صادرات می‌پرداختند. ارزیابی می‌کردند.

قانون جدید اینها را تغییر داده است؟

بله. از ممنوع بودنش خیلی بهتره. ولی آن موقع که دو تخته تا دوازده متر بود برای ما بهتر می‌شد. شما نگاه کنید تو همین ده سالی که من تو کار فرشم قانون فرش همراه مسافر چقدر تغییر کرده. حالا قوانین صادراتی هم به همین نسبت هر سال دایم تغییر می‌کند. یه سال ارزیابی با ریاله. یه سال ارزیابی با دلاره. یه سال پیمان هست. یه سال پیمان نیست.

همسرتان شاغل است؟

نه خانه‌دارند.

درآمدتان در ماه کم می‌آید؟

به اون صورتی که شکم‌مونو نتونیم سیر کنیم نه. ولی اصولا در سطحی که ما زندگی می‌کنیم توقعات بیشتر از درآمد است. وقتی می‌گن طرف فرش‌فروشه خب، یه انتظارات دیگه هست. یه توقعات دیگه‌ای هست. ولی توشو که نگاه می‌کنیم می‌بینیم خیلی خبری نیست. (خودش خنده‌اش می‌گیرد. معلوم نیست برای قانع کردن من است یا صرفاً عکس‌العملی است در برابر انتظارات تحقق نیافته‌اش از شغل فرش‌فروشی).

پس از چه لحاظ ممکن است کم بیاورید؟

کم آوردن از نظر من برای مایحتاج اصلی زندگیه مثل خوراک و پوشاک. پوشاک هم خیلی بحث داره توش. من ممکنه یه شلوار ببینم 90 هزار تومن باشه یه شلوار هم هست 12 هزار تومن. شلوار 12 تومنی را بخوام بخرم کم نمی‌آرم ولی 90 هزار تومنی رو نه نمی‌تونم بخرم.

بالاخره کم نمی‌آورید؟

نه، الحمدالله. نمی‌شه گفت کم می‌آرم. در حد متوسط زندگی قابل تحملی دارم.

به نظر می‌آید زندگی‌تان باید روبه‌راه‌تر از این باشد؟

از دور که نگاه کنی اسم دهن‌پرکنی داره ولی داخلش که بری می‌بینی نه. این هم مثل همه چیزای دیگه این مملکته. مثل همه که بتونی روزت را بگذرونی. اصولاً پس‌اندازی وجود نداره.

واقعاً شما هم پس‌انداز ندارید؟

نه. البته ببینید می‌گم نه، مشکل کار فرش این است که فرش‌فروش هیچ‌وقت پول نداره. یعنی اگر ما درآمد بالاتری هم داشته باشیم باز به اندازه هزینه زندگی‌مون خرج می‌کنیم و اون اضافی تبدیل به فرش می‌شه و به سرمایه‌مون اضافه می‌شه. اون‌طوری بخواهید نگاه کنید می‌‌شه گفت پس‌انداز داریم. ولی پس‌انداز مالی هیچ‌وقت نداریم.

فکر می‌کنید فرش‌فروش‌های دیگر هم از لحاظ درآمد مثل شما هستند؟

به هرحال هرکسی نسبت به سرمایه‌اش همین‌طوره. اونی که سرمایه بیشتری توی این کار خوابونده درآمد بیشتری داره. اونی که سرمایه کمتری خوابونده درآمد کمتری داره.

ماشین دارید؟

بله.

چه تفریحاتی دارید؟

ورزش تنیس، اسکواش، اسکی روی آب.

شاید به دلیل همین تفریحات پس‌اندازی ندارید؟

همان‌طور که گفتم در سطحی که ما زندگی می‌کنیم، توقعات بیشتر از درآمد است، همین است دیگر.

همسرتان هم ورزش می‌کند؟

همسرم اصلاً اهل ورزش نیست. من از بچگی خیلی علاقمند به ورزش بودم. تو هرچیزی که بگویید یه دستی زدم و نسبتاً بلدم. والیبال، بسکتبال، پینگ‌پنگ، بدمینتون.

غیر از اینها چه تفریح دیگری دارید؟

می‌شه گفت دیگه تفریحی ندارم. شما تفریح سالم بخواهید در مملکت ما داشته باشید همین‌هاست. قبل از بچه‌دار شدن سینما هم می‌رفتیم که حالا بعد از بچه تعطیل شده فعلاً.

چرا؟

با بچه کوچیک می‌شه رفت سینما؟

بچه را پیش پدر و مادرتان نمی‌گذارید؟

اصولاً سینما ارزش اینکه به کسی زحمت بدیم را نداره. به خاطر کارهای واجب مثلاً جایی دعوت باشیم که باید بریم زحمت می‌دیم به پدر و مادر ولی برای سینما نه.

همسرتان چه تفریحاتی دارد؟

کارهای هنری مثل گلدوزی، گلسازی برای سرگرمی خودشان.

سفر خارج نمی‌روید؟

یه دفعه داشتم، قبل از ازدواج.

بعد از ازدواج درآمد اجازه نمی‌دهد که به سفر خارج بروید؟

بله.

دوست داشتید شغل دیگری داشته باشید؟

(کمی مکث می‌کند) به این مساله هیچ‌وقت فکر نکردم. من اصولاً سعی می‌کنم با واقعیت‌ها زندگی کنم.

در کارتان چه مشکلی دارید؟

بزرگترین مشکل نه تنها تو کار ما بلکه تو تمام کارهایی که در مملکت وجود داره عدم ثباته. از نظر اقتصادی اگر به قضیه نگاه کنید همه‌چیز دست به دست هم می‌ده. یه سال می‌بینید وضع فرش خوبه، بهتر کار می‌کنید. سال دیگه خرابه. سال بعدش کار ساختمان خوبه. سال بعد کار ساختمان خرابه. توی این چند سال اخیر تمام ارگان‌های دولتی و کارخانه­ها دارن اوراق مشارکت می‌فروشند و به عناوین مختلف نقدینگی مردمو از دستشون می‌گیرن. وقتی هم که پول تو دست مردم نباشه اصولا‌ً وضع تمام کسبه خرابه.

میزان فروش فرش به محل فروشگاه بستگی ندارد؟

خیلی. محل ما از این نظر متوسطه. البته نمی‌شه گفت متوسط به خاطر این‌که توی کار فرش یکی از اصول مهم اطمینان فیمابین فروشنده و خریدار است و چون این مغازه یه چیزی حدود 26 سال سابقه کار داره و تقریباً به عنوان یه جای خوشنام معروفه ما از اقصی نقاط تهران مشتری داریم. ولی خب، اگر محل مغازه مثلاً خیابان ولی‌عصر نزدیک تجریش بود مشتری‌های جدید و به اصطلاح فرش‌های عالی بخر بیشتر به ما مراجعه می‌کردند. اونایی که ما را نمی‌شناسند، یعنی مشتری‌های گذری.

وقتی مشتری ندارید چه کار می‌کنید؟

روزنامه می‌خونیم. جدول حل می‌کنیم. کتاب می‌خونیم. با هم صحبت می‌کنیم. (هر دو برادر می‌خندند).

مالیات مغازه شما سال به سال تغییر می‌کند؟

هر سال اضافه می‌شود بدون استثنا. بین ده تا 25 درصد ما هر سال ازدیاد مالیات داریم. در صورتی که خیلی از سال‌ها درآمدمون کمتر از سال گذشته هم بوده.

اضافه مالیات چگونه مشخص می‌شود؟

با نظر ممیز.

به فروش بستگی ندارد؟

اصلاً. اصولاً چند ساله که یک قانونی برای مالیات گذاشته‌اند به اسم مالیات توافقی. که خودمان می‌رویم با اداره دارایی توافق می‌کنیم که مثلاً با این‌قدر درصد اضافه‌تر نسبت به سال گذشته من موافقم که مالیاتم قطعی شود و پرداخت کنم. حالا ما چرا توافق می‌کنیم؟ دلیلش این است که اگر توافق نکنیم این مقدار صد در صد اضافه خواهد شد. اگر توافق نکنیم فقط آمد و رفت و به اصطلاح زیر و رو کردن مغازه از طرف اداره دارایی برامون می‌مونه.

ازدیاد مالیات را چطور حساب می‌کنند؟

تعداد فرش‌ها را می‌شمارند. برآورد می‌کنند که مثلاً یک مبلغی سرقفلی مغازه است و مثلاً صد تخته هم قالی هست، این‌قدر قالی‌ها می‌ارزه، این‌قدر سرمایه خوابوندی باید حتماً این‌قدر از آنها درآمد داشته باشی. این‌قدر هم می‌شه مالیاتش. آخر می‌بینی به همون اندازه که می‌خواستی توافق کنی باز هم بیشتر شده. ما برای این‌که از این مسایل راحت باشیم چند ساله که توافق می‌کنیم با اداره دارایی.

سوالات من تمام شد. چیزی هست که بخواهید بگویید.

من می‌تونم برای توضیح دلایلی که بازار فرش را به این روز انداخته چند مطلب بگم که زیر عرایض بنده بنویسید. اول، عدم تصمیم‌گیری صحیح دولت نسبت به صادرات قالی که باز اون را هم هر سال تغییرش می‌دهند. دوم، دخالت بعضی از ارگان‌ها در مسایل تولید و صادرات قالی است؛ از جمله کمیته امداد امام خمینی، جهادسازندگی. البته ارگان‌های دیگری هم هستند که در بازار فرش اثر می‌گذارند ولی به طور مستقیم تو کار فرش نیستند. ولی اون دو تا به طور مستقیم تو کار فرش هستند.

حضور این ارگان‌ها درکار فرش چه لطمه‌ای به تولید و صادرات قالی می‌زند؟

لطمه به بخش خصوصی می‌زند. چون تعهداتی که ما داریم و سختگیری‌هایی که نسبت به ما می‌شود نسبت به آنها نمی‌شود. اگر یه واریزنامه ما پرداخت نشد ممنوع‌الخروج می‌شیم ولی اونها نمی‌شوند. سوم، تولید بی‌رویه قالی توسط افراد بی‌صلاحیت است که کیفیت تولید فرش را پایین می‌آورد. این مورد هم از طریق کمیته امداد و جهاد سازندگی انجام می‌شود.

این کارها برای ایجاد شغل است.

همه‌جای دنیا مساله بیکاری را با برنامه‌های تامین اجتماعی حل می‌کنند. یعنی خود دولت برای افراد بیکار یه حقوقی قرار می‌دهد که یک حداقل زندگی را داشته باشند. می‌گویند حق بیکاری که از دولت می‌گیرند. توی مملکت ما این معضل را دارند با فرش حل می‌کنند که یک نون بخور و نمیر به بافنده برسد. اما خود این مساله به طور چشمگیر باعث سقوط قیمت فرش شده. در دهه 1980 مثلاً یه فرش شش متری تبریز  15‌هزار دلار بود. الان شده 1500 دلار.

با همان کیفیت قبلی؟

حالا کیفیتش ممکنه افت کرده باشه ولی نه به اندازه 1500 دلار. 20 سال پیش داشتن یک فرش ایرانی برای یه اروپایی می‌شه گفت رویا بود. یه چیز لوکس بود برای زندگیش. باید برنامه‌ریزی می‌کرد تا یه فرش ایرانی تو خونه‌ش باشه. ولی حالا به جای این‌که خونه‌شو موکت کنه می‌تونه فرش ایرانی بیندازه تو خونه‌ش! (با تاسف حرف می‌زند و من احساس کسر شأن می‌کنم).

هنوز کشورهای دیگر از روی نقشه‌های ایرانی قالی می‌بافند؟

بله. هند، چین، پاکستان و نپال نقشه‌های ما را می‌بافند، با نصف قیمت ما ولی با یک‌دهم کیفیت فرش‌های ما.

نمی‌شود جلوی این کار را گرفت؟

نمی‌شه گرفت مگر دو مرتبه فرش ایرانی ارزش اصلی‌اش را پیدا کند. فرش ایران همیشه یک جنبه سرمایه‌گذاری داشته چه در ایران چه در خارج از کشور. ولی الان وقتی یه خارجی می‌بینه که سال دیگه فرش ایرانی را ارزان‌تر از امسال می‌خره دیگه براش جنبه سرمایه‌گذاری ندارد. فقط برای آنها جنبه مصرفی پیدا می‌کند و آن‌وقت دیگه برایشان فرقی نمی‌کنه که فرش ایرانی مصرف کند یا فرش چینی یا پاکستانی. چون آنها  از نظر ظاهر شبیه به فرش‌های ما هستند. و چهارم اینکه تاسیس و گسترش فرش‌های ماشینی هم در حقیقت می‌شه گفت بازار مصرف داخلی را از فرش دستباف گرفته. چون ما خودمون از نظر فرهنگی بزرگترین مصرف‌کننده فرش در دنیا هستیم.

فرش کشورهای دیگر با نقشه ایرانی به اسم فرش ایرانی فروخته می‌شود یا فرش همان کشورها؟

اونجا در هر صورت خود فروشنده‌ها قدرت تشخیص فرش ایرانی را از فرش خارجی دارند. اما بافنده‌های خارجی حتی مارک‌های معروف فرش ایران را زیر کارشان می‌بافند. بافنده‌های مثلاً چینی به راحتی مارک صیرفیان اصفهان را در پایین فرش می‌بافند. کسی که می‌‌خرد می‌داند که فرش صیرفیان نیست ولی آن مصرف‌کننده آمریکایی که این تشخیص را ندارد ممکن است آن را به اسم فرش صیرفیان اصفهان هم بخرد.

 

تاریخ و محل چاپ : 13 آذر ماه سال 1380 در صفحۀ گزارش روزنامۀ همبستگی زیر عنوان "پشت چهره ها"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.