پشت چهره ها

گفت و گو با مردم کوچه و خیابان

پشت چهره ها

گفت و گو با مردم کوچه و خیابان

خاطرات سفری

 

قلعه ی بهستان، گنبد سلطانیه، قلعه ی لک لک ها، دودکش جن، معبد داش کسن و کوه های رنگی آلاداغ لار


اسفند ماه سال 1401 به زنجان سفر کردیم. در اطراف زنجان دیدنی های جذابِ زیادی هست که شاید سفری یک هفته ای برای دیدن همه ی آنها لازم باشد. ولی ما در اون سفر سه روز کامل و یک نصف روز فرصت داشتیم. می دونستیم که باید انتخاب کنیم و با یک برنامه ریزی درست سعی کنیم انتخاب شده هامون رو سرِ فرصت و با خیال راحت ببینیم. غیر از جاهای دیدنی ای که در تیتر این نوشته اومده " تخته سلیمان " و " غار کتله خور " هم از دیدنی های شگفت انگیزِ اطراف زنجان است که هر کدوم رو به دلیلی انتخاب نکردیم. تخته سلیمان را قبلا دو بار در بهار و زمستان دیده بودیم. غار کتله خور رو هم حذف کردیم چون شنیده بودیم خیلی شبیه " غار دِه شیخ " استان کهگیلویه و بویر احمد است که ما اون رو در سفر به روستای " کریک " دیده بودیم.

گنبد فیروزه ای سلطانیه با 5/48 متر ارتفاع و 5/25 متر قطر دهانه ی داخلی، بنایی باشکوه و بسیار حیرت انگیز است.  داخل گنبد سلطانیه دور تا دور، اتاق ها و ایوان های آجری زیبا در چرخش است. از ایوانی به ایوان دیگه و از اتاقی به اتاق بعدی. و فقط در داخل گنبد نیستن این ایوان های چشمگیر. از گنبد که بیرون برید ایوان ها زیباتر در نور درخشان آفتاب دایره وار جلوه گری می کنن. عظمت گنبد باورکردنی نیست. با چه وسایل و دستگاه هایی این گنبد عظیم ساخته شده. چه تفکر ماهرانه و زیبایی داشته طراح بزرگ این گنبد.

در مورد گنبد سلطانیه نوشته شده: "گنبد سلطانیه آرامگاه الجایتو ( سلطان محمد خدابنده ) است. او هشتمین سلطان مغول بود. گنبد سلطانیه بین سال های 1302 و 1312 میلادی ( 703 تا 713 هجری قمری ) به دستور سلطان محمد خدابنده در شهر سلطانیه ( پایتخت ایلخانیان ) ساخته شد. این گنبد که از آثار مهم معماری ایرانی و اسلامی به شمار می رود در فهرست آثار میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. این بنا دومین گنبد بزرگ آجری جهان بعد از گنبد کلیسای جامع فلورانس ( سانتاماریادل فیوره ) است. رتبه ی سوم گنبدهای بزرگ جهان به مسجد ایاصوفیه اختصاص دارد.

گنبد سلطانیه بزرگترین گنبد ایران و نخستین نمونه ی گنبد دو پوسته ( دو جداره ) در جهان به حساب می آید."

از ساختمون گنبد بیرون اومدیم ولی دل نمی کندیم و از بیرون ایوان ها یا حجره ها رو که به زیباییِ تمام با آجر چیده شده بودن نگاه می کردیم. شنیدم همسرم که مشغول عکاسی بود صدام کرد. نزدیک تابلویی ایستاده بود. گفت:" اینجا رو خوندی؟ نوشته از این نقطه می تونین بهترین عکس را از ساختمون گنبد بگیرین. درست هم هست. واقعا بهترین زاویه برای عکس گرفتن از گنبده!"   ادامه مطلب ...

خاطرات سفری

دریاچه ای با قدمت 3000 ساله ....


بار اولی که به زنجان رفتیم فقط برای دیدن مجموعه ی تخته سلیمان بود. همسرم فیلم مستندی از این دریاچه ساخته بود که باعث شده بود دلم حسابی برای دیدنش غنج بزنه. این بود که وقتی فرصت یک روزه پیدا کردیم صبح رفتیم زنجان و از زنجان بلافاصله به تخته سلیمان. عصر برگشتیم زنجان و بلافاصله تهران.

دیدنِ دریاچه با اون وسعت در میان زمین های خشکِ اطرافش واقعا حیرت انگیزه. آبی تیره که از عمق زیادش خبر می ده. شنیدم که زمانی، که نمی دونم دقیقا کی بوده ، از کشور آلمان تعدادی کارشناس آوردن که عمق دریاچه را ارزیابی کنن که نتونستن. هر چقدر پایین رفتن باز به کف دریاچه نرسیدن.

آب دریاچه ظاهرا املاحی داره چون روی زمینِ اطراف دریاچه از سرریزِ آبِ آن، نقش هایی درست شده با رنگ هایی جدا از رنگِ زمین که می تونه از تأثیر املاح آب دریاچه باشه. از دیدن این نقش ها که حالت خاصی به دریاچه داده می شه فهمید که سرازیر شدن آب به بیرون دریاچه بارها پیش آمده.

نوشته اند که مجموعه ی تخته سلیمان که از آن به عنوان زادگاه زرتشت نام برده شده و پنج دوره ی تاریخ و تمدن بشری ( اقوام ماد، هخامنشی، اشکانی، ساسانی و مغول ) را به خود دیده و 3000 سال قدمت داره از آثار ملی ایرانِ که نامش در فهرست میراث جهانی یونسکو هم به ثبت رسیده.

فکر می کنم ماه اردیبهشت بود که اول بار به تخته سلیمان رفتیم. دیدن طبیعت تازه نو شده در آن فضا و مکان بسیار شعف انگیز بود. اطراف دریاچه در فاصله ای که می شد دید مزرعه های سرسبز چشم را نوازش می کرد. ایستاده بودم خیره به کوه ها و تپه ها و زمین های سبزِ خوش انرژی ای که اون دریاچه ی عظیم رو در بر گرفته بودن. ولی سفرمون یک روزه بود. وقت زیادی نداشتیم. همین طور که مشعوف از دیدن آن طبیعت بکر در اطراف دریاچه قدم می زدیم چشمم به گل های خیلی کوتاه و ریزِ بنفش رنگی افتاد که جا به جا از زمین سخت سر بیرون کرده بودن. نزدیک تر که رفتم بی اختیار از تعجب و شادی فریادی کشیدم. اون گل های کوتاه ریز بنفش، زنبق بودن. زنبق های واقعا مینیاتوری. درست مثل زنبق های درشت و بزرگی که در گل فروشی ها می بینیم. مو نمی زدن. فقط در اندازه های بسیار بسیار کوچیک تر! طبیعت چه شگفت انگیز است ....

بار دوم که به تخته سلیمان رفتیم زمستان بود. با انبوه برف هایی که دور و بر دریاچه را پوشانده بود و بخاری که از آب دریاچه بلند می شد مثل یک رؤیا بود.