پشت چهره ها

گفت و گو با مردم کوچه و خیابان

پشت چهره ها

گفت و گو با مردم کوچه و خیابان

خاطرات سفری

 

زمستان در ییلاق " ماسال "


معمولا همه در فصل گرم به ییلاق ها میرن تا چند روزی در هوای خنک و لطیف ییلاق گردش کنن. ولی یادم نیست ما به چه دلیل تصمیم گرفتیم زمستان ( دی ماه سال 1392 ) به ییلاق ماسال بریم! از تهران اتاقی در یک مهمانپذیر رزرو کردیم. مهمانپذیر را تصادفی انتخاب کرده بودیم ولی وقتی رسیدیم و وسایل را در اتاق گذاشتیم هیبتِ مهمانپذیر خیلی به دل مون نشست. اتاق ها که در دو طبقه با پلکان چوبی به هم می رسید و ایوان جلوی اتاق ها همه از چوب بود. انگار که در کلبه ی چوبی بزرگی در کنار جنگل و کوه باشی. وقتی برای خوردن چای به رستورانِ مهمانپذیر رفتیم از دیدن شکل و شمایل اون به اصطلاح رستوران، حس خوب مان از دیدن مهمانپذیر دو چندان شد. رستورانِ راهرو مانندی به عرض چهار پنج متر که یک طول و یک عرض ساختمون را پر کرده بود و با دیواری تمام شیشه ای به سوی جنگل و کوه ها، منظره ی دلفریبی جلوی چشمان مسافرانی می گذاشت که صبحانه، ناهار یا شام نوشِ جان می کردن. تو گویی در طبیعت به پیک نیک رفته باشی.

قسمت جالب دیگه ی این مهمانپذیر فضای سالن مانندی بود که با رستوران دیوار مشترک داشت. ورودی این سالن با گذاشتن یک ویترین جلوی دیوار مثل مغازه ی کوچیکی شده بود که تنقلات می فروخت و در ضمن محل تسویه حساب مسافران هم بود. بعد از این ورودی تعدادی میز و صندلی چیده بودن تا مسافرانی که در رستوران شیشه ای با وجود بخاری چوب سوز باز سردشان می شد بتونن داخل سالن بنشینن و هر چه خواستن نوش جان کنن. بعد از فضای این میز و صندلی ها یک سکویی مربع شکل بود مناسب برای نشستن دو خانواده ی سه چهار نفره.

مهمانپذیر را مرد جوانی اداره می کرد و غذاها را زن مسنی می پخت. غذاهای محلی با پخت عالی و لذیذ. با مناظر زیبایی که دیوار شیشه ای پیش چشم مان می گذاشت طعمِ غذا دل چسب تر می شد. نمی دونم تا حالا در این خاطرات نویسی گفته ام یا نه که صبحانه برای من بهترین وعده ی غذایی در روز است. در ییلاق ماسال ما شاید بهترین و خوشمزه ترین صبحانه ی سفری مان را خوردیم. اون هم به دلیل کیفیت عالی و تازگی شیر و کره و پنیر و عسل و تخم مرغ و نان محلی بود. به قول همسرم که هر وقتی به دلیلی صحبت این سفر می شه می گه:" مزه ش هنوز زیر زبونِ مونه."   ادامه مطلب ...