پشت چهره ها

گفت و گو با مردم کوچه و خیابان

پشت چهره ها

گفت و گو با مردم کوچه و خیابان

خاطرات سفری

 

کبابی لذیذ و دستمالی همه کاره ...


در سفری به آستارا شبی برای خوردن شام به یک " کته کبابی " رفتیم. نمی دونم چقدر با شهرهای شمال ایران آشنا هستین و آیا به تابلوهای" کته کبابیِ " این شهرها دقت کرده این یا نه؟ " کته کبابی " رستوران نیست. کافه هم نیست. فقط جایی است که در آن می تونین ناهار را کباب با کته یا بدون کته میل کنین.

ما البته برای شام رفته بودیم چون در روزهای سفر بعد از صبحانه وقت مان به گردش های پیاده روانه در خیابان و کوچه ها و مخصوصا بازار شهر ( چه بازار محلی قدیمی یا جدید ) می گذرد یا با ماشین به دیدن طبیعت اطراف شهر می رویم. آن شب وقتی به " کته کبابی " رفتیم همسرم که عادت ندارد کباب را با نون بخورد پرسید که آیا از ظهر کته مانده یا نه؟ که خوشبختانه کته مانده بود. اما صاحب " کته کبابی " گفت که نمی تواند کته را گرم کند. خلاصه کته­ را با کباب آورد. جای شما خالی کباب بسیار لذیذ و خوشمزه ای بود که با دوغ محلی خوردیم و حظ کردیم. گوشت کباب عالی آماده شده بود. به اصطلاح تا در دهان می ­گذ اشتی آب می شد.

چون ما آخرین مشتری بودیم همسرم بعد از تمام شدن غذا سر صحبت را با صاحب " کته کبابی " در باره ی وضع زندگی مردم باز کرد. آنها مشغول صحبت شدن و صاحب " کته کبابی " که تمام ظرف ها را جمع کرده بود برای اینکه وقت را از دست ندهد همین طور که حرف می زد با دستمال نم داری روی میز را تمیز کرد. بعد در حین اینکه جواب همسرم را می داد با همان دستمالی که میز را تمیز کرده بود شروع کرد به تمیز کردن لیوان هایی که ما با آنها دوغ خورده بودیم ....

از " کته کبابی " که بیرون آمدیم فقط می ­خندیدیم. بخصوص خودم که از خنده روده بر شده بودم چون من از فضای جمع و جور و کوچک آنجا که چهار پنج میز بیشتر نداشت و ما تنها مشتری اون جا بودیم کلی سر کیف آمده بودم. می خندیدیم و البته طعم لذیذ کباب و خوشگواری دوغ محلی زیرِ زبان مان مانده بود.