زندگی خوب یعنی همه مون کار کنیم
زندابگی خوب یعنی همه مون کار کنیم
بعد از انجام کاری آسوده در خیابان راه می رفتم که ناگهان با دیدن چهرۀ جدی و جذاب پسر بچه ای پنج، شش ساله که روی صندلی فایبرگلاسی درست به اندازۀ قد و قامتش در کنار پیاده رو نشسته بود بی اختیار ایستادم. با عینکی آفتابی، چنان صاف و اتوکشیده پا روی پا انداخته و به روبه رویش خیره شده بود که انگار در حال بازی نقشی در یک تئاتر خیابانی است. جلوی صندلیش، یک ترازو، چندتایی بستۀ کوچک دستمال کاغذی و یک بسته فال روی زمین بود. نمی توانستم نگاهم را از صورت شیرینِ بچگانه اش بردارم.کمی پایین تر از جایی که پسر نشسته بود، مردی را پای بساط کفاشی اش دیدم. با اشاره به پسر از او پرسیدم: پسر شماست؟ با لهجۀ افغانی غلیظی گفت : "پسرکمه. مال خودمه." گفتم که برای روزنامه ها کار می کنم و اگر اشکالی ندارد می خواهم با پسرش حرف بزنم. با خوشرویی گفت :" چه اشکالی داره؟" رفتم نزدیک پسرش.
***
سلام خسته نباشی. من از طرف روزنامه آمدم با تو حرف بزنم.
سلام چی بگم؟
چند وقته اینجا می شینی برای کار؟
دو ماهه.
قبل از این چه کار می کردی؟
تو مترو فال می فروختم.
چند وقت تو مترو کار کردی؟
یه 20 روز، 30 روز.
قبل از فال فروشی تو مترو چه کار می کردی؟
فقط تو خونه بودم.
چند سالته؟
9 سال.
(تعجب می کنم چون به قیافه و هیکلش نمی خورد ولی به روی خودم نمی آورم تا در حرف زدن راحت باشد.)
کلاس چندمی؟
کلاس دوم.
درسات چطوره؟
خوبه.
نمره هات پارسال چند شد؟
( می خواهم ببینم تخیلاتش تا کجا می رود.)
20.
چند تا 20 داشتی؟
40 تا.
همه رو 20 شدی؟
همه رو خوندم، 20 و 30 اینا می دادن.
مگه نمرۀ 30 هم دارین؟
از 10 داریم تا 25. 30 نداریم.
یعنی کسی زیر 10 نمره نمی گیره؟
( این سؤال ها را چنان جدی و با اعتماد به نفس جواب می دهد تا شنونده باور کند که چنین روش نمره دهی هم وجود دارد.)
نه.
پدر و مادرت چه کار می کنن؟
بابام کفش درست می کنه می فروشه. مادرم تو خونه است.
چند تا خواهر و برادر داری؟
چهار تا. خنده اش می گیره. تا بپرسم چرا می خندی ادامه می ده؛ سه تا برادر، چهار تا دختر.
اون چهار تایی که اول گفتی دخترا را گفتی یا پسرا را؟
پسرا رو.
خودت این کارو دوست داشتی یا خانواده ت گفتن؟
خودم دوست دارم.
چرا از فروش تو مترو اومدی اینجا؟
اونجا مأمور می گرفت. اول منو گرفتن بعد داداشامو. همه مون رو گرفتن. بابام شب اومد. یه چیزایی کاغذ دست بابام بود. داد ولمون کردن.
جمعه نمی آم.
تو خونه چه کار می کنی؟
بازی می کنم. با ماشین.
با خواهر برادرا بازی نمی کنی؟
اونا غذا اوماده می کنن.
( با اینکه فارسی خوب حرف می زند ولی گاهی تلفظ بعضی از کلماتش مبهم است. دوباره می پرسم چی کار می کنن؟ با دست در هوا چیزی را به هم می زند. فهمیدم، یعنی آشپزی می کنند.)
مادرت غذا درست نمی کنه؟
مامانم مریضه. قند داره.
خواهر و برادرات چند سالشونه؟
نمی دونم. بابام می دونه.
چند ساعت اینجا هستی؟
از ساعت نُه هستیم تا هفت شب.
گشنه و تشنه می شی چه کار می کنی؟
تشنم بشه می رم از بابام آب می گیرم می خورم. گشنم بشه می رم از مغازه دار ( به سوپری در همان نزدیکی اشاره می کند ) کیک می خرم.
از پول خودت؟
آره از پول خودم.
چقدر درآمد داری؟
ادامه مطلب ...