هنوز این تناقض هست!
کلاس های ترم اول سال دوم دانشگاه که شروع شد از استادانم شنیدم که از این ترم به بعد دیگر امتحانات واحدها کتبی و تشریحی نیست بلکه در قالب انتخاب موضوع و تهیه ی مواد خام و ارائه ی مقاله است. مقاله هایی که باید با استفاده از کتاب های کتابخانه ی دانشگاه یا کتابخانه های دانشگاه های دیگر، در صورتی که کتاب مورد نظر در کتابخانه ی دانشگاه خودمان موجود نباشد، تهیه و نوشته شود.
آه از نهادم برآمد! حسابی کفری شدم که حالا که به حد کافی به زبان مسلط شده بودم امتحان کتبی نیست و سال پیش که اولین ترم من در اولین سال تحصیلی ام بود باید جواب ها را به تفصیل می نوشتم. به خودم می گفتم این دیگه بدشانسی من بوده که در اولین سال دانشگاه باید با آن دشواری و وقت گذاری های بی وقفه تلاش می کردم تا از پس گذراندن واحدهای درسی برآیم. چون نمی خواستم هیچ کدام از آن واحدها را بیفتم که مجبور شوم ارز دانشجویی ای را که خانواده ام از ایران برایم می فرستادند صرف ثبت نام دوباره ی واحدی بکنم که نمره ی قبولی در آن نیاورده بودم.
فشار زیادی را تحمل کرده بودم و حاصلش البته قبولی در تمام واحدهای درسی سال اولم با معدلی خوب بود. یادم هست یکی از آشنایانم که در یک ایالت دیگر امریکا درس می خواند و می دانست که چقدر امتحان کتبی دادن برای من سخت بوده وقتی از نمراتم پرسید با تعجب گفت:" پس معلوم می شه به اصطلاح معروف خیلی خرخونی کردی! "
برای تهیه ی مقاله ی هر درسی بعد از اینکه استاد مربوطه با موضوع پیشنهادی من موافقت می کرد به کتابخانه می رفتم و سعی می کردم تمام مواد خام مورد نیاز موضوع مقاله ام را در کتاب های کتابخانه پیدا کنم. اگر کتابی که می خواستم در کتابخانه ی دانشگاه خودم نبود به کمک کارمندان کتابخانه سفارش می دادم تا از کتابخانه های دانشگاه های دیگر برایم بفرستند.
شیوه ی نوشتن مقاله هایم هم به این ترتیب بود که برای هر صفحه ی مقاله ام آن قدر وقت و انرژی می گذاشتم که وقتی نوشتن یک صفحه را تمام می کردم هیچ نقطه ی ابهامی برای خودم باقی نمی گذاشتم که برای تکمیل آن مجبور باشم روز دیگری اطلاعات لازم را پیدا کنم و دوباره به آن صفحه برگردم و کاملش کنم.
یادم می آید برای مقاله ی یکی از درس هایم، موضوع آموزش های فنی و حرفه ای در امریکا را انتخاب کرده بودم. بعد از مدتی جستجو برای پیدا کردن اطلاعات اولیه، هر چه مقاله ها و یادداشت هایی را که جمع آوری کرده بودم می خواندم متوجه می شدم که خیلی دیدگاه ها با هم ضد و نقیض است. بعد از یکی دو بار خواندن چون باز به همان نتیجه ی اولی می رسیدم به خودم گفتم یا منابع دیگری هم در این زمینه هست که من آنها را پیدا نکرده ام یا اینکه شاید درست متوجه منظور نویسنده ها نشده ام.
برای حل این مشکل تنها چاره را در این دیدم که برداشتم از آن دیدگاه های متناقض را با استاد راهنمایم مطرح کنم. وقتی به دفترش رفتم و مشکلم را توضیح دادم برقی در چشمانش درخشید و با لبخند آرامش بخشی به من گفت که درست متوجه شده ام و واقعا هنوز این تناقض در تعاریف آموزش های فنی و حرفه ای شان وجود دارد. بعد به من توصیه کرد:" با همین مسیری که تو را به اینجا رسانده پیش برو و مقاله ات را تمام کن. "
سلام
یلداتون پیشاپیش مبارک
سلام
ممنونم از لطف و توجه شما. امیدوارم شب یلدای خوبی را پشت سر گذاشته باشین.