-
سفر اول به آمریکا
یکشنبه 31 فروردین 1404 18:49
رابطه ی نیاز و جهت یابی شاید شما هم شنیده باشید که احساس نیاز به چیزی باعث رو آمدن یا کشف یک توانایی در انسان می شود که خودش می تواند از آن توانایی بی خبر باشد. برای من این تجربه در سفر اولم به امریکا پیش آمد. همان طور که قبلا هم نوشته ام که من در امریکا ماشین نداشتم و رانندگی نمی کردم. در ایران هم همین طور. بعد از...
-
پشت چهره ها
یکشنبه 24 فروردین 1404 08:17
من آرامشُ در کنار سختی هاش می خوام ... ! تجربه ی قبلی ام در باره ی انتخاب پاساژ به اصطلاح شیک و مدرنی که نتیجه اش مصاحبه ی "من یه زندانی یم ..." شد اگر چه هم زمان گفت و گو و هم زمان نوشتن آن اذیت شدم ولی برایم مسیری شد برای رسیدن به "پشت چهره ها". امروز هم به پاساژ دیگری می روم. فروشگاه ها را یکی...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 17 فروردین 1404 10:34
شهرگردی در آمریکا اگر خواننده ی خاطرات سفر اولم به آمریکا باشید می دانید که ما ( من و هم اتاقیم ) خیلی سخت و فشرده درس می خواندیم. برای جبران این خستگی ها زمانی که در آن آپارتمان کوچکی که بعد از بیرون آمدن از خوابگاه دانشگاه اجاره کرده بودیم زندگی می کردیم راهی به ذهن مان رسید. تصمیم گرفتیم در روزهای هفته با تمرکز...
-
سفر اول به امریکا
شنبه 9 فروردین 1404 07:11
داخل ماشین جلوی آپارتمان اولین آپارتمانی که با هم خوابگاهی ام اجاره کردیم هم خودش کوچک بود هم در فضای خیلی جمع و جوری ساخته شده بود. در کل فقط چهار یا پنج آپارتمان بود در یک ردیف کنار هم با یک زمین آسفالته ی خالی رو به روی آپارتمان ها برای پارک ماشین. من و هم اتاقیم در دو رشته ی مختلف درس می خواندیم. در نتیجه برنامه ی...
-
پشت چهره ها
یکشنبه 3 فروردین 1404 10:01
قشنگِ، اگه بتونی بنویسی ... امروز می روم تا با مرد دستفروشی که جوراب و کلاه بافتنی مردانه می فروشد صحبت کنم. البته این بار دوم است که برای مصاحبه با او می روم. بار اول با اینکه مدتی در مسیر دستفروشی اش بالا و پایین رفتم پیدایش نکردم. سر آخر به این نتیجه رسیدم که لابد آن روز اتفاقی نیامده است. امروز او را در محل همیشگی...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 26 اسفند 1403 11:11
بریم بازی کنیم؟ دوران تحصیل من در مدرسه و دبیرستان به روال سابق بود. یعنی شش سال دوران ابتدایی و شش سال مقطع دبیرستان. که البته الان دوباره برنامه ی تحصیلی به همان شکل سابق برگشته. من دوره ی ابتدایی و سه سال اول مقطع دبیرستان را در شهر آبادان گذراندم. در آن سه سال رشته ی ورزشی مورد علاقه ی من بسکتبال بود. عضو تیم...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 19 اسفند 1403 10:35
تنیس یادم رفت .... در دانشگاه به ما گفتند که باید یک واحد ورزش هم بگیریم. برای این واحد باید یک رشته ی ورزشی را انتخاب می کردم. من در رشته ی تنیس ثبت نام کردم چون تا آن موقع هیچ وقت فرصت و امکان شرکت در کلاس های تنیس را نداشتم. خب، باید همین جا این را هم بنویسم که از لحاظ فعالیت های ورزشی در ایران، رشته ی ورزشی خودم...
-
پشت چهره ها
یکشنبه 12 اسفند 1403 09:46
من یه زندانی یم ..... امروز برنامه ام این است که بروم در خیابان ها بچرخم تا یک نفر مناسب برای "پشت چهره ها" پیدا کنم. برف می بارد. با این حال می روم تا شانسم را برای مصاحبه امتحان کنم. از جلوی پاساژ بزرگ و خوش برو رویی رد می شوم. نمی دانم چرا همیشه فکر می کردم این پاساژ جای مناسبی برای کار من نیست. برمی گردم...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 5 اسفند 1403 08:44
خوش به حالت که می دوی ... تا اینجای خاطراتم را اگر خوانده باشید حتما یادتان هست که چندین بار نوشته ام که برای قبول شدن در واحدهای دانشگاهی خیلی وقت می گذاشتم. ساعت ها روی صندلی می نشستم. هم خسته می شدم هم بدنم خشک می شد. خب، تنها راه عملی و راحتی که برای جبران آن نشستن های طولانی به فکرم رسید دویدن بود. باز یادم...
-
سفر اول به امریکا
جمعه 26 بهمن 1403 10:20
خورش فسنجان با آب انار یکی از برنامه های من برای استراحتِ ذهنم و جدا شدن آن از کارهایی که باید برای دانشگاهم انجام می دادم این بود که عصرها ساعتی در فضای زیبای طبیعت شهر می دویدم. یکی از روزها در حین دویدن متوجه شدم که باد گردوهای رسیده را به زمین ریخته. آن هم چه گردوهایی. البته نه از آنهایی که تا به زمین بیفتند از...
-
پشت چهره ها
یکشنبه 21 بهمن 1403 10:27
به پیشرفت فکر نمی کنم .... هفته ی پیش که برای انجام کاری مسیری را پیاده می رفتم در سه نقطه ی مختلف سه زن را دیدم که دستفروشی می کردند. محل نشستن آنها را در خاطرم نگه داشتم تا در وقت مناسب به سراغ شان بروم و با آنها گفت و گو کنم. امروز خوش و خندان از اینکه فرد مورد نظرم را از پیش انتخاب کرده ام و دیگر لازم نیست که به...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 14 بهمن 1403 09:55
ماشین ظرفشویی یا " جاظرفی "؟ در دو سال و نیمی که در امریکا درس می خواندم بعد از اینکه از خوابگاه دانشگاه بیرون آمدم در دو نقطه ی شهر آپارتمان اجاره کردم. آپارتمان اولی همانی بود که با یکی از دانشجویان خوابگاه با هم گرفتیم. آپارتمان دوم را با یکی دیگر از دانشجویان ایرانی دانشگاه سه نفری اجاره کردیم. این...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 7 بهمن 1403 09:45
دوستی فقط به دلیل نزدیکی مکان .... اینجا می خواهم از یک ویژگی فرهنگی اجتماعی ای که من در آن مدت دو سال و نیمی که برای گرفتن مدرک فوق لیسانسم در امریکا زندگی می کردم در رفتار و روحیه ی تعدادی از دانشجویان امریکایی دیده بودم بنویسم. خب، البته که من با گروه بزرگی از دانشجویان در ارتباط نبودم. این تجربه ی من حاصل آشنایی...
-
پشت چهره ها
یکشنبه 30 دی 1403 08:08
به مو رسید ولی پاره نشد قبلا از این خیابان رد شده بودم و با دیدن مغازه های لوازم التحریر فروشی که مثل کوپه های قطار در یک دست خیابان کنار هم ثابت ایستاده بودند به ذهنم آمده بود که روزی به سراغ شان بروم و با یکی از فروشنده ها مصاحبه کنم. امروز همان روز است. از پیاده رو جلوی مغازه ها را رد می شوم و در همان حال راه رفتن...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 23 دی 1403 09:30
فقط شاخه ها را نشکنین! وقتی کیفیت خاک یک شهر باعث رشد و پربار شدن درختان میوه ی آن شهر بشود خب، برای منِ خاطره دوست و خاطره نویسی که از علاقه مندان طبیعت و میوه های آن بودم و هستم و دو سالی هم در آن شهر چرخیدم درس خواندم و زندگی کردم شاید طبیعی باشد که با برخورد های جالبی هم رو به رو بشوم. یک روز که با هم اتاقی ام در...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 16 دی 1403 09:00
مثل جارو برقی برای بادام ها شهر چیکو که من در دانشگاه آن درس می خواندم شهر کوچکی در شمال ایالت کالیفرنیا بود. شهری با خاکی حاصلخیز که در اطرافش پر از باغ های درخت بادام بود. وقتی در اطراف شهر پیاده روی می کردیم و از کنار این باغ ها رد می شدیم می دیدیم که بادام های رسیده زمین را مثل فرشی پوشانده اند. کنجکاوی امان نمی...
-
پشت چهره ها
یکشنبه 9 دی 1403 10:21
منتظر یه پیامه حال مساعدی نداره در لحظه زندگی می کنه امروز می روم برای یک گفت و گوی " پشت چهره ها ". وارد یک فروشگاه لوازم ماشین می شوم. فروشنده که لباس سرهمی مخصوص تعمیرکارها را پوشیده مرد جوانی است حدودَن زیر سی سال که با تمام حواس مشغول گوشی اش است. سلام می کنم و کارم را مطابق معمول توضیح می دهم. بعد از...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 2 دی 1403 07:46
چطور تحمل می کنی؟! قبلا نوشته بودم که هم اتاقی من در خوابگاه دانشگاه دختری 18 ساله و امریکایی بود. پدرش در شهر محل زندگی شان یک داروخانه داشت. به دلیل شغل پدرش، هم اتاقی من کوچک ترین ناراحتی جسمی که پیدا می کرد بلافاصله با خانواده اش تماس می گرفت تا بپرسد که باید چه کار کند. شاید به خاطر شغل پدرش یا شاید هم به دلیل...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 25 آذر 1403 10:34
هنوز این تناقض هست! کلاس های ترم اول سال دوم دانشگاه که شروع شد از استادانم شنیدم که از این ترم به بعد دیگر امتحانات واحدها کتبی و تشریحی نیست بلکه در قالب انتخاب موضوع و تهیه ی مواد خام و ارائه ی مقاله است. مقاله هایی که باید با استفاده از کتاب های کتابخانه ی دانشگاه یا کتابخانه های دانشگاه های دیگر، در صورتی که کتاب...
-
پشت چهره ها
یکشنبه 18 آذر 1403 11:23
باید دستتُ بذاری رو زانوت، خودت بلند شی فروشگاهی که امروز می روم تا با فروشنده اش مصاحبه کنم را قبلا دیده بودم و فروشنده یا صاحبش به نظرم برای کار من مناسب آمده بود. به فروشگاه که می رسم او را می بینم که در پیاده رو با یک مشتری صحبت می کند. صبر می کنم تا کار مشتریش تمام شود. وارد می شوم. کارم را که توضیح می دهم به...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 11 آذر 1403 10:27
کلاس، وقت استراحتِ من! وقتی واحدهای تخصصی رشته ی فوق لیسانسم را شروع کردم امتحانات پایان ترمم کتبی برگزار می شد. یعنی در جلسه امتحان شرکت می کردم و جواب سؤال های امتحانی را باید تشریحی و به طور کامل می نوشتم. این شکل امتحان دادن برای من که اولین ترم حضورم در یک دانشگاه انگلیسی زبان بود خیلی سخت بود. با اینکه در ایران...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 4 آذر 1403 09:43
حساب کنید چقدر از پولش باقی می ماند ... می خواستم برای دوره ی فوق لیسانسم هم مثل لیسانسم رشته ی روزنامه نگاری را انتخاب کنم. اما دانشجویان ایرانی ای که در همان دانشگاه درس می خواندند و از استادان امریکایی و رشته های دانشگاهی تجربه ی بیشتری داشتند به من توصیه کردند که رشته ی روزنامه نگاری را انتخاب نکنم. می گفتند رشته...
-
پشت چهره ها
یکشنبه 27 آبان 1403 12:08
برو تو زندگی بجنگ با زندگی ..... از قبل در یکی از خیابان ها که محل گذرم است چند فروشگاه کنار هم دیده بودم که دست بر قضا تمام فروشنده هاشان زن بودند. امروز برای صحبت به همان خیابان می روم. در فروشگاه اول دو زن را می بینم که با هم صحبت می کنند. از آن می گذرم چون به تجربه دستم آمده که یکی در کنار دیگری راحت نیست که در...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 20 آبان 1403 13:03
تا سرتُ بچرخونی ... الان اصلا یادم نمانده که چند وقت گذشت تا بلاخره پذیرش از یک دانشگاه ایالتی به دستم رسید. دانشگاهی بود در یک شهر کوچک در شمال ایالت کالیفرنیا. اولین روزی که وارد فضای سبز دانشگاه شدم داشتم به طرف یکی از خوابگاه هایی که مخصوص دختران بود می رفتم تا وسایلم را در اتاقی که برایم مشخص شده بود بگذارم به یک...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 13 آبان 1403 09:57
یک طرفدار پر و پا قرص پلو سفید ایرانی خوابگاه قسمت غذاخوری نداشت. هر اتاق که شاید بهتر باشد بگویم هر سوئیت برای خودش اتاقی جداگانه به عنوان آشپزخانه داشت تا دانشجویان برای خودشان غذا بپزند. هم اتاقی فیلیپینی ما که دختر به اصطلاح ریزه میزه با قد نسبتا کوتاهی بود وقتی برای اولین بار پلو آب کشیده و مجلسی ما را خورد بسیار...
-
پشت چهره ها
یکشنبه 6 آبان 1403 10:17
بچگی قشنگی نداشتم روزهایی که روی تهران قدیم کار می کردم در در یکی از کوچه ها مغازه ای دیدم که فروشنده اش زن بود. داخل مغازه که رفتم دیدم زن جوانی است که سنش برای کار من مناسب نیست. اما وقتی موضوع کارم به مصاحبه ی پشت چهره ها برگشت او را مد نظر داشتم تا به سراغش بروم. امروز خوشحال و سبک احوال می روم که با او گفت و گو...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 29 مهر 1403 09:29
دیگه نیایین اتاق ما ... بعد از ثبت نام در آن مؤسسه خصوصی و تا قبل از اینکه از یک دانشگاه دولتی برای دوره ی فوق لیسانس پذیرش بگیرم به کمک دوستان مهربان خواهرم در یک خوابگاه هم ثبت نام کردم تا بیش از آن مزاحم آنها نباشم. اتاقی که در خوابگاه برای من تعیین شد را با دو دانشجوی دیگر؛ یکی ایرانی و یکی فیلیپینی ( اگر درست...
-
سفر اول به امریکا
یکشنبه 22 مهر 1403 09:54
به هر حال قبول شدم در یکی از روزهای امتحان آخر ترم اول یا دوم همان مؤسسه ی آموزش مدیریت بازرگانی یادم نیست چه چیزی باعث شد تا جمله ای به دانشجوی ردیف کناری ام بگویم. استادمان که به اصطلاح به عنوان مراقب در اتاق بین ردیف صندلی ها قدم می زد متوجه شد. نزدیک صندلی من آمد و بدون گفتن کلمه ای به سرعت ورقه ی امتحانی را که...
-
پشت چهره ها
یکشنبه 15 مهر 1403 11:22
مرد 53 ساله: " دو سه سالِ یه خورده خودمُ شناختم " خیابان مشخصی را برای مصاحبه های جدید " پشت چهره ها " در نظر گرفته ام. در حالی که به طرف آن خیابان می روم بنا به عادتم داخل مغازه هایی را که از کنارشان رد می شوم نگاه می کنم. در یکی از مغازه ها مردی را می بینم که پشت چرخ نشسته و پارچه ای را می دوزد....
-
پشت چهره ها
یکشنبه 8 مهر 1403 09:27
عاشق حرف زدن با مردُمَم همسرم وقتی گفت و گوهای تهران قدیم وبلاگم را خواند به من گفت:" مصاحبه ها جذابن. خوبن ولی تهران قدیم را ول کن. مثل قبل که با مردم حرف می زدی بذار از زندگی شون بهت بگن. " منظورش همان گفت و گوهای قدیم من بود که با سرتیتر " پشت چهره ها " در وبلاگم خوانده اید. در حقیقت وبلاگم را...